اَلکس لین (Alex Lin) وقتی یازدهساله بود، مقالهای دربارهی زبالههای الکترونیکی خواند. در این مقاله آمده بود که مردم زبالههای الکترونیکی خود را در جاهایی که نباید، رها میکنند.
نویسندهی مقاله میگفت این کار خطرناکی است، مثلا تلفنهمراهشان را توی سطل زباله میاندازند. چون زبالههای الکترونیکی حاوی مواد شیمیایی سمی و فلزات خطرناکی مثل جیوه و سرب هستند.
این مواد مضر میتوانند از طریق محصولات کشاورزی، گوشت حیوانات و مواد خوراکی دیگر در نهایت وارد بدن ما شوند.
الکس پس از خواندن این مقاله خیلی نگران شد و تصمیم گرفت آن را به چند تا از همکلاسیهایش هم نشان دهد. آنها هم مثل الکس نگران شدند و گفتند: «اگر این اتفاق اینجا هم درحال افتادن باشد چه؟ ما میتوانیم درحال آلودهکردن محیط زیست باشیم و خودمان حتی خبر هم نداشته باشیم.»
الکس و دوستانش تصمیم گرفتند یک آگهی در روزنامهی محلی چاپ کنند و برای دانشآموزان هم اطلاعیههایی فرستادند.
در این اطلاعیهها از مردم محلی خواسته شده بود وسایل الکترونیکی اضافی و دورریز خود را به پارکینگ مدرسه بیاورند.
الکس و دوستانش موفق شدند در ۲ روز بیش از ۹۵۰۰ کیلوگرم زبالهی الکترونیکی جمعآوری کنند.
آنها در گام بعدی، یک محل دائمی برای تحویل زبالههای الکترونیکی در شهرشان ایجاد کردند و شرکتی معتبر پیدا کردند که مسئولیت رسیدگی به این زبالهها و بازیافت آنها را به عهده بگیرد.
اما این کارها کافی نبود. الکس و دوستانش تصمیم گرفتند راهی برای استفادهی دوباره از بعضی زبالههای الکترونیکی پیدا کنند، چون آنها بهخوبی میدانستند که استفادهی دوباره از زبالهها بهترین و کارآمدترین روش برای خلاصشدن از آنهاست.
این گروه تصمیم گرفتند خودشان رایانههای قدیمی را جمعآوری و بازسازی کنند و بعد آنها را در اختیار دانشآموزانی قرار دهند که رایانه ندارند، از این طریق آنها میتوانستند هم به بچههای دیگر کمک کنند و هم به محیط زیست.
برگرفته از کتاب Heroes Of The Environment